سیامشق های سیامک تراکمه زاده

به من نگو که ماه در حال درخشیدن است، تلالو نور بروی شیشه های شکسته را به من نشان بده. "آنتوان چخوف"

سیامشق های سیامک تراکمه زاده

به من نگو که ماه در حال درخشیدن است، تلالو نور بروی شیشه های شکسته را به من نشان بده. "آنتوان چخوف"

ما از میان چهار فصل سال عبور کردیم، و به این خانه آمدیم






...

ما می‏دانیم صاحبخانه

قبل از ابتلاء به بیماری قلبی

با همسایه‏ها سخن از شکوفه‏های گیلاس میگفت.

سخن از روزهای تابستان

که عمر برای ادامه‏شان کافی نبود.


صاحبخانه همیشه تنها سفر می‏رفت

در این سفر هم میخواست تنها برود

ما همیشه دیر می‏رسیم

این بار زود رسیدیم


در تاریخ عمر ما و همه‏ی آمبولانس‏ها

این نخستین بار است

که ما زود رسیدیم

...


[احمدرضا احمدی]


نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی رضازاده 1391/04/30 ساعت 11:14

هر وقت شعری از استاد(به معنای واقعی کلمه) احمدرضا احمدی می خونم نمی دونم چطوریه که صدای گوش نواز شاعر هم در ذهنم طنین انداز میشه و این یعنی لذت چندباره...

موافقم. برای من هم سالها اینگونه بود. تازگیها دارم با وجه شاعرانه احمدی بیشتر آشنا میشوم. میدانم که خیلی دیر است.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد